گدایی از زاویه ای دیگر!

ساخت وبلاگ
تا همین دو سه ماه پیش، هر وقت فقیری از من کمک می خواست، در ذهنم باید سلسله مراتبی را طی می کرد تا جهت دریافت کمک مورد تأیید منطق و وجدان! بنده قرار گیرد. این فرایند شامل ارزیابی چهره( تست اعتیاد!)، جنسیت، سن و سال و ... بود و به جز فقرایی که تکنیکهای خفت کردن و در رودربایستی گرفتن را بلد بودند، همه باید از این ارزیابیهای من دراوردی موفق خارج می شدند تا استحقاق! کمک را پیدا کنند.

حدود نود درصد این فقرا هم مورد پذیرش قرار نمی گرفتند و با یک دروغ ساده! که مثلاً پول همراهم نیست، دک می شدند. چون طبق آمار حدود نود درصد متکدیان، این کار را به عنوان شغل خود انتخاب کرده اند. همیشه باخودم می گفتم این آدمها نابهنجارند!

اما این طرز فکر بیست ساله مدتی است تغییر کرده و علت آن هم تغییر همان زاویه ی دید معروف است: داستان از این قرار است که برنامه ای دیدم از یک کارتن خواب کارآفرین و بعد هم معتادان کارآفرین. با یک جستجوی ساده در اینترنت میشود ماجراهای آنها را خواند.

با خودم گفتم واقعاً من با چه حقی در مورد یک انسان دیگر که به هر دلیلی گدایی می کند، قضاوت می کنم و چطور از بالا به پایین موضوع را می بینم! مگر نه این است که همین احتمال برای من هم وجود دارد!

"امید" شاه کلید زندگی رو به تکامل است و من طرز فکر پیشین من ناقض این جمله بود. شاید همین گدای معتادی که مقابل من است، فردا کارآفرینی شود که چهارصد خانوار را تحت پوشش می گیرد و من با قضاوتها و افکار منفی، تنها خودم را به زحمت می اندازم.

حالا با همه اثرات مخربی که پدیده ی گدایی دارد- اگر سائلی درخواست کمک کند، شده هرچقدر هم ناچیز به او کمک می کنم و با خودم می گویم، خدایا همانطور که کمکم  می کنی تا راه بهتر زیستن را بیابم و به او نیز کمک کن.

خدایا کاری کن که او که الان تمام شرافت انسانیش را در مقابل دریافت کمکی کوچک، تحقیر می کند، به عظمت روح خود پی ببرد و زندگی را نه تنها برای خودش بلکه برای خانواده و اطرافیان و اجتماعش دوباره بسازد.

حالا راحت تر با موضوع کنار می آیم!

من بی من: تقسیم حس من است با تو ......
ما را در سایت من بی من: تقسیم حس من است با تو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aman-e-bimand بازدید : 63 تاريخ : شنبه 13 شهريور 1395 ساعت: 6:08